موضوع: "بدون موضوع"
گهگاه واقعه ای می لرزاندت، تکانت می دهد و هر وقت که می لرزی هوشیار می شوی از جهالت بیرون می آیی، و این بار هم لرزشی است و تکانی.
از آن اول که آدم ها خودشان را شناختند، محتاج دوست بودند. نمی دانم این یک رفتار فطری است یا نقیض هم بر آن عارض است؛ ولی شاید این طور باشد که آدم محتاج است که دوست بدارد و دوست بدارندش، وحتما می دانی که این دوستی هم می تواندزمینه بسیاری از کار ها شود. دوست ممکن است خیلی ها را به منجلاب گناه بکشاند و ممکن است خیلی ها را هم به سکوی سعادت برساند. پس دوستی یک زمینه است و شاید بهترین راه نفوذ به وجود آدمی باشد. اگر می خواهی در کسی تاثیر بگذاری باید در احساسات او وارد شوی. اول کار به سراغ ریزه کاری های عقلانی و فلسفی نرو! سعی نکن با دلایل منطقی در روح کسی وارد شوی. ابتدای کار، مساعد کردن وجود مخاطب است، و این راه انقلاب قلب اوست …
قصه، قصه حب است! وقتی تمام زندگی انسان، تمام افکار انسان بعد از خدا یک دوست باشد و آن هم دوستی هم سنگ تو،قصه، قصه فرهاد نیست، افسانه مجنون نیست. قصه لرزیدن قلبی و چکیدن اشکی است. قصه، قصه غریبی است با یک اشنا، میان این همه غریبه ها.
این دوستی مثل دوستی خیلی های دیگر نیست که با هر بادی بر باد رود؛ دوستی ریایی و تظاهر هم نیست؛ دوستی برای دنیا هم نیست، دوستی برای خداست.
وقتی تمام برخورد ها وآمد و رفت ها برایت دوستی نسازد و همه را غریبه پنداری و آنگاه آنقدر محجوب و افتاده باشی و تشنه ی یک دوست که او را بیابی و برایش همه درد هایت را بگویی. بلاخره خدا این یکی را آن طور که خودش می خواهد، برایت مهیا می کند.
این بریده کلام حاصل تکان های بی جای دست توست، وقتی باورت می شود که دردمند باشی. باید لحظه ای از غم جدا نباشی. آخر بی غم ها آرام نیستند. زندگی بی غم، زندگی مردگان است و چه خوب گفته است که:ارزش هر شخص به اندازه ی درد و رنجی است که او در طی این چند روز دنیا می کشد.
دست نوشته های:شهید احمد رضا احدی
به اهتمام:علی رضا کمری
انتشارات : سوره مهر
پاورقی
دست نوشته های شهید را باید بارها خواند و شیرینی و حلاوت دنیایش را درک کرد.
عشق نوشت
هــــــم دعـــا کـن گره از کار تو بگشاید عشق هــــــم دعـــا کــــن گره تـازه نیــــفزایـد عشق
«عامل» و «مانع» رشد نفس
در يك كلمه بايد گفت: آفت نفس «گناه» و مايه حيات و رشد و تغذيه آن «ياد خدا» و توجه به معنويات است. قرآن مىفرمايد خدا و پيامبر شما را به چيزى مىخوانند كه حيات شما در آن است: اِسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ؛ (انفال ، 24.) اجابت كنيد خدا و رسول را آن هنگام كه شما را به چيزى مىخوانند كه شما را زنده مىگرداند. انذار پيامبر براى كسى مفيد است که قلب و دلش حيات داشته باشد؛ چرا كه فرمود: لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا؛(یس ،70)تا بيم دهد آنكه را زنده است.
و در آيه ديگر فرمود: إِنَّما تُنْذِرُ مَنْ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ؛(یس ،70)
تو فقط كسى را بيم مىدهى كه در نهان از خدا خوف دارد. اين آيه در واقع تفسير «حيّاً» در آيه قبل است. در آن آيه فرمود، انذار براى كسى است كه زنده باشد؛ نه زنده جسم، كه زنده روح و جان. در اين آيه انذار را مختص كسانى مىداند كه خشيت الهى در دل و جان دارند؛ يعنى آنچه جان و دل را حيات مىبخشد، خشيت الهى و ياد خدا در نهان و آشكار است. دل بى خشيت دل مرده است و حيات ندارد و داروى انذار پيامبر در آن اثرى نمىكند.
تزكيه نفس كه موجب حيات نفس و صفاى باطن مىگردد به اندازهاى اهميت دارد كه خداوند قبل از بيان آن، يازده قسم ياد مىكند. در هيچ كجاى قرآن نداريم كه براى بيان مطلبى يازده قسم خورده باشد. تنها در همين يك مورد است كه يازده قسم مىخورد؛ و اين نشان از اهميت بالاى اين مسأله دارد: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها. وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها. وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها. وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها. وَ السَّماءِ وَ ما بَناها. وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها. وَ نَفْس وَ ما سَوّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها (شمس، 1ـ9 )قسم به خورشيد و روشنى آن؛ و قسم به ماه آن گاه كه به دنبال آن آيد؛ و قسم به روز آن گاه كه زمين را روشن سازد؛ و قسم به شب وقتى كه عالم را در پرده سياهى كشد؛ و قسم به آسمان و آنكه آن را بنا كرد؛ و قسم به زمين و آنكه آن را گستراند؛ و قسم به نفس و آنكه آن را نيكو ساخت؛ پس خير و شرّش را به آن الهام كرد؛ [كه]هر كس آن [نفس]را پاكيزه ساخت قطعاً رستگار شد.
قرآن مىفرمايد:اى انسان! اگر طالب رستگارى و نجاتى، بدان كه كه راه آن «تزكيه نفس» است. تزكيه نفس به چه حاصل مىشود؟ به اينكه آفت ها را از آن جدا كنى، وسايل تغذيهاش را فراهمسازى و با تمرين و تكرار، آن را قوى و توانا نمايى. تمرين نفس چيست؟ ذكر خدا؛ كه فرمود: اُذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً. وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ عَشِيّاً؛ (احزاب ، 41ـ42)خدا را ياد كنيد، يادى بسيار؛ و صبح و شام او را به پاكى بستاييد.
نام کتاب :به سوي او
مؤلف: آيتالله محمدتقى مصباح يزدى
ناشر: انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(قدس سره)
کشیش همان طور که فنجان قهوه در دستش بود.پرسید:اگر داشتن حکومت دینی به معنای بقای دین نیس ت ، پس چرا حاکمان دینی پس از علی اصرار به استقرار حکومت دین داشتند و حکومت را لازمه دین می دانستند؟مثل بنی عباس و بنی امیه که مدعی بودند نابودی حکومت شان مساوی نابودی دین است
جرج پاسخ داد: کافی است افکار آن ها را در برابر افکار و سخنان علی قرار دهی :خواهی دید که بنی عباس و بنی امیه دروغ می گویند.آنان حکومت را برای دنیای خودشان می خواستند و به دین تمسک می جستند.دین بهانه ای بود تا حکومت کنند.دین را در خدمت قدرت خود می خواستند ، نه حکومت را در خدمت دین.اگر لازمه بقای دین حکومت بود،پس باید همه پیامبران الهی الزاما دارای حکومت می بودند و از ادیانی که حکومت نداشتند،نباید نشانی باقی می ماند.
حکومت از نظر علی، ابزار و وسیله بود نه اصل دین: وسیله ای در خدمت دین و برای خدمت به مردم.اگر شرایط برای ایجاد حکومت کافی نباشد،دین هرگز نیست و نابود می گردد.
نام کتاب:قدیس
نام نویسنده:ابراهیم حسن بیگی
انتشارات:نیستان
پاورقی
نگاهی تاریخی به بعد از حکومت امیر المومنین(ع) در دوران خلافت به زبان رمان
داستانی هوشمندانه از پیچ و تاب های عشق مسیحی به مولا
**عشق نوشت
یا علی ذاتت ثبوت قل هو الله احد***نام تو نقش نگین امر الله الصمد
یا ایها الجواد تصدق علی الفقیر
…یا جواد الائمه ادرکنی
خاب الوافدون علی غیرک..