گهگاه واقعه ای می لرزاندت، تکانت می دهد و هر وقت که می لرزی هوشیار می شوی از جهالت بیرون می آیی، و این بار هم لرزشی است و تکانی.
از آن اول که آدم ها خودشان را شناختند، محتاج دوست بودند. نمی دانم این یک رفتار فطری است یا نقیض هم بر آن عارض است؛ ولی شاید این طور باشد که آدم محتاج است که دوست بدارد و دوست بدارندش، وحتما می دانی که این دوستی هم می تواندزمینه بسیاری از کار ها شود. دوست ممکن است خیلی ها را به منجلاب گناه بکشاند و ممکن است خیلی ها را هم به سکوی سعادت برساند. پس دوستی یک زمینه است و شاید بهترین راه نفوذ به وجود آدمی باشد. اگر می خواهی در کسی تاثیر بگذاری باید در احساسات او وارد شوی. اول کار به سراغ ریزه کاری های عقلانی و فلسفی نرو! سعی نکن با دلایل منطقی در روح کسی وارد شوی. ابتدای کار، مساعد کردن وجود مخاطب است، و این راه انقلاب قلب اوست …
قصه، قصه حب است! وقتی تمام زندگی انسان، تمام افکار انسان بعد از خدا یک دوست باشد و آن هم دوستی هم سنگ تو،قصه، قصه فرهاد نیست، افسانه مجنون نیست. قصه لرزیدن قلبی و چکیدن اشکی است. قصه، قصه غریبی است با یک اشنا، میان این همه غریبه ها.
این دوستی مثل دوستی خیلی های دیگر نیست که با هر بادی بر باد رود؛ دوستی ریایی و تظاهر هم نیست؛ دوستی برای دنیا هم نیست، دوستی برای خداست.
وقتی تمام برخورد ها وآمد و رفت ها برایت دوستی نسازد و همه را غریبه پنداری و آنگاه آنقدر محجوب و افتاده باشی و تشنه ی یک دوست که او را بیابی و برایش همه درد هایت را بگویی. بلاخره خدا این یکی را آن طور که خودش می خواهد، برایت مهیا می کند.
این بریده کلام حاصل تکان های بی جای دست توست، وقتی باورت می شود که دردمند باشی. باید لحظه ای از غم جدا نباشی. آخر بی غم ها آرام نیستند. زندگی بی غم، زندگی مردگان است و چه خوب گفته است که:ارزش هر شخص به اندازه ی درد و رنجی است که او در طی این چند روز دنیا می کشد.
دست نوشته های:شهید احمد رضا احدی
به اهتمام:علی رضا کمری
انتشارات : سوره مهر
پاورقی
دست نوشته های شهید را باید بارها خواند و شیرینی و حلاوت دنیایش را درک کرد.
عشق نوشت
هــــــم دعـــا کـن گره از کار تو بگشاید عشق هــــــم دعـــا کــــن گره تـازه نیــــفزایـد عشق
نظر از: حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت [عضو]
فرم در حال بارگذاری ...
دلنشین بود
مشتاق خواندنش شدم